یک نفر بود که از پنجره صحبت میکرد
مثل باران به گل سرخ محبت میکرد
یک نفر بود که در قحطی آزادی و نور
از دل خسته خورشید، عیادت میکرد
یک نفر بود برای من و تنهایی من
آیهی روشن پرواز تلاوت میکرد
ناگهان رفت به مهمانی دریا، یک شب
او که بیتابتر از موج حکایت میکرد
مهربان بودی و در سفرهی من، برکت عشق
دل من داشت به لبخند تو عادت میکرد
کاش این دل، دل تاریکتر از تنهایی
با تو تا آن طرف آئینه حرکت میکرد
نوشته شده توسط : علی انصاری
لیست کل یادداشت های این وبلاگ